اخبار نقض حقوق بشر در ایران VVMIran e.V Vereingung zur Verteigung der Menschenrechte im Iran e.V

Friday, August 13, 2021

 


یادداشتی از سعید اقبالی از زندان رجایی شهر کرج؛ «معنای زندگی در حکومت دیکتاتوری»

خبرگزاری هرانا – سعید اقبالی، فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در یادداشتی با عنوان “معنای زندگی در حکومت دیکتاتوری” به بیان نظرات خود در این خصوص پرداخته است. آقای اقبالی در بخشی از این یادداشت اصلی‌ترین عامل بقای دیکتاتوری را “ایجاد ترس و وحشت عمیق” دانسته و گفته است در این نوع حکومت اقشار فرودست جامعه “اگر بخواهند لب به اعتراض باز کنند بلافاصله با آنها به شدیدترین نوع ممکن برخورد می شود”. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید اقبالی، فعال مدنی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در یادداشتی با عنوان “معنای زندگی در یک حکومت دیکتاتوری» به بیان نظرات خود برای مقاومت در این شرایط پرداخته است.

متن کامل این یادداشت که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته است، عینا در ادامه می‌آید:

«معنای زندگی در حکومت دیکتاتوری ، از تولد تا مرگ را یک بازه زمانی تشکیل می‌دهد که در این بازه زمانی هر فرد در اجتماع خود با فرهنگ و زبان و … مخصوص به خود این دوره را با تجربه‌های مختلف میگذراند. اساسا زندگی کردن و زنده بودن مختص به همه جانداران است اما این سازوکار برای انسان‌ها شکل پیچیده‌تری دارد. هر انسانی با توجه به غرایز مشترک میل به بقا و زندگی دارد اما خود این میل چندین شاخصه متفاوت دیگر نیز دارد. مانند میل به ثبات، آزادی، اراده فردی و خوشبختی و …. اما هنگامی که تمامی این شاخصه‌ها تحت عوامل مختلف تغییر کند یا در حالتی منفی‌تر وجود نداشته باشد معنای بقا و زندگی روبه‌روی یکدیگر قرار خواهد گرفت! بقا یا تلاش برای زنده ماندن با زندگی کردن تفاوت دارد برای زنده ماندن چندین عامل نظیر تغذیه و قرارگرفتن در یک مکان امن شاید کافی باشد، اما هر چه که جوامع بزرگتر و پیشرفته‌تر باشند طبعا این عوامل و نیازها بدیهی‌تر و سطحی‌تر می‌شوند. اگر بخواهیم این موضوع را در یک دستگاه سیاسی_اجتماعی بررسی کنیم خود شامل تحلیل دیگری است.

در حکومت‌های دیکتاتوری همیشه قشر عظیمی از مردم که متعلق به طبقات ضعیف جامعه‌اند هیچگاه زندگی با ثبات و توان با آرامشی را تجربه نکرده و نمی‌کنند و به واسطه سیاست‌های این شکل از حکومت‌ها همواره در فقر و عدم آرامش روانی بسر می‌برند. اقدامات سیستم‌های دیکتاتوری برای محدود و حذف کردن زندگانی مردم فقط شامل قرار دادن آن‌ها در تنگناهای اقتصادی که صد البته موضوع مهمی به شمار می‌رود نیست اما اجتماع علاوه بر این‌ها مورد سرکوب و تحقیر و سلب آزادی‌های شخصی و اجتماعی و قومیتی و … قرار می‌گیرد. اما اصلی‌ترین عامل بقای دیکتاتوری ایجاد ترس و وحشت عمیق است، اقشار فرودست جامعه که با شرایط بیکاری، درآمد ناکافی و تورم و گرانی و هزار مشکل دیگر دست و پنجه نرم می‌کنند و از فراهم کردن نیازهای اولیه خود و خانواده‌شان عاجز هستند اگر بخواهند لب به اعتراض باز کنند بلافاصله با آنها به شدیدترین نوع ممکن برخورد می شود. حکومت که آگاه به شرایط موجود و نظر مردم نسبت به خود است با سیاست کج دار و مریز و دادن امتیازهای بسیار کوچک از حق قانونی و انسانی خود مردم که به یغما برده شده، سعی در این دارد که از طرفی با شیوه سرکوب شدید در مقابل اعتراض و یک رضایت از حداقل هم پایین‌تر افراد در مرز میان ترس و اجبار قرار دهد و این تفکر را با همین سیاست الغا کند که زندگی همین شکل را با شرایط فعلی دارد و فرد را به سمتی سوق دهد تا از سر اجبار و ترس دچار کرختی و توهم از زندگی شود، یا ساده‌تر بگوییم توهمی از زندگی برای از دست ندادن همین امکانات حال حاضر!

توهم (delusion) در علم روانپزشکی اصرار به اعتقاد و شرایط نادرست علی رغم شواهد آشکار است [در زبان فرانسه نیز معنای تصور غلط و خیال باطل است (illusion)]. اما این اصرار و خیال باطل همانگونه که گفته شد، از سر اجبار، ترس و ایضا قرار گرفتن در یک دوره تاریخی استبداد است. اما مهم‌ترین وظیفه‌‌ای که در مقابل زندگی خود و دیگران داریم این است که برای کسانی که در این توهم بسر می‌برند توضیح دهیم؛ این زندگی چیزی نیست جز تلاش برای زنده ماندن! و جایگاه و حقوقشان را به آن‌ها بازشناسانیم تا در قدم بعدی عامل ترس را با کمک یکدیگر، همبستگی و فداکاری از ببین ببریم! زیرا که اگر این گردونه استبداد و استثمار ادامه پیدا کند، تفاوتی ندارد که شغل و درآمد و فرهنگ شما چه باشد! وضعیت با توجه به تمامیت خواهی حکومت‌های دیکتاتوری هر روز وخیم‌تر خواهد شد. ما انسان‌ها از بدو پیدایش یک سیر تکاملی را پیموده‌ایم و تنها وقتی به زندگی واقعی دست پیدا می‌کنیم که به ضرورت‌های طبیعت و تاریخ پاسخ مناسب دهیم. آیا ضرورت این زمان قبول شرایط فعلی و تن دادن به این چیزی است که اسمش را زندگی گذاشته‌اند و حاکمان به ما تحمیل کرده اند؟

سعید اقبالی / مهرماه ۱۴۰۰/  زندان رجایی شهر کرج.»