روایت گشتهای ارشاد خانگی
دختران متولد شده در این خانوادهها یا باید تمام عمرشان را در مبارزهی پنهان و آشکار بگذرانند، یا باید به اجبار پوششی تن بدهند که نسل اندر نسل به زنان خانوادهشان رسیده است. مبارزه با حجاب اجباری که بعد از انقلاب ۵۷ یکی از بارزترین فعالیتهای مدنی زنان ایران است اگر برای تمام دختران از زمان حضور در جامعه و سن تکلیف معنا پیدا میکند برای دختران خانوادههای مذهبی از خیلی قبل شاید حتی از همان روز که به دنیا میآیند آغاز میشود؛ گشت ارشادی که آنها باید با آن مبارزه کنند از ابتدا در خانه خودشان است.
در این خانوادهها میشود کوچکترین مبارزان و معترضان به حجاب اجباری را دید. دختران کوچکی که هنوز به سن تکلیف هم نرسیدهاند اما برای این که عادت کنند از سه چهار سالگی روسری سر میکنند. تجربه دیداری من از یکی از این دختران چهار ساله این بود که وقتی به او گفتند چون پدربزرگ مذهبی و سنتیاش اینطور دوست دارد که روسری سرش کند، روسری را برد و تقدیم پدر بزرگش کرد و گفت اگر دوست داری خودت سر کن! در بسیاری از موارد، این معترضان کوچک و شیرینزبان در این خانوادهها یا با تشویق یا با تهدید در نهایت تبدیل به همان چیزی میشوند که خانوادهها میخواهند و این اعتراضهای شیرین اما واقعیشان تبدیل به خاطره از شیرین زبانیشان میشود. جمهوری اسلامی ایران با اجباری کردن پوشش اسلامی برای زنان، تنها راه الگوسازی برای خانوادههای مذهبی را از بین برد؛ اما نباید فراموش کرد که بسیاری از این خانوادهها پیش از انقلاب ۵۷ و حتی خیلی پیشتر از آن هم نخستین و محکمترین مانع برای انتخاب آزادانه پوشش برای زنان بودهاند. اتفاقی که بعد از انقلاب ۵۷ برای زنان افتاد این بود که حجاب آنها هم تبدیل به مستمسکی در دست مردان شد. در تمام این سالها چه بسیار دختران مسئولان حکومتی که تصاویر بی حجابشان منتشر شده است و بعد همین تصویر برای پدر و مادری که در سیستم ظلم، دستی بر آتش داشتهاند دردسر درست کرده است و همین، راه را برای دیگر دختران این خانوادهها تنگتر و صعبالعبورتر خواهد کرد. ممکن است با خودتان فکر کنید زنی که دیگر احتیاج مادی به خانوادهاش ندارد و به عنوان یک فرد مستقل در جامعه زندگی میکند میتواند هر طور میخواهد لباس بپوشد و اگر هنوز میگوید بخاطر خانوادهام حجاب دارم از ضعف اوست؛ اما این حس را اگر بشود نام ضعف بر آن نهاد هر موجود زندهای نسبت به خانوادهاش دارد. روابط عاطفی و ارتباطات انسانی در خانوادههای مذهبی هم مثل سایر خانوادههاست و کسی دلش نمیخواهد به یکباره از تمام مراودات و محبتهای خانوادگی محروم و طرد شود؛ حتی اگر این را هم بخواهد به عنوان بهای آزادیاش بپردازد در مرحله بعد باید بتواند خودش را راضی کند که کاری کند که پدر و مادرش ناراحت شوند و غصه بخورند...