سلول انفرادی برای هر موجود زندهای شکنجه است/ گفتگوی رضا اکوانیان با نرگس محمدی
ماهنامه خط صلح – نرگس محمدی، فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی پیشین و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر است. وی بارها تجربه بازداشت توسط نهادهای امنیتی و نگهداری طولانیمدت در سلول انفرادی را داشته است. او چندی پیش به همراه شمار دیگری از فعالین مدنی و زندانیان سیاسی سابق با حضور در دفتر قضایی نسبت به نگهداری متهمان در سلولهای انفرادی شکایت خود را ثبت کرد. ماهنامه خط صلح طی گفتوگویی با خانم محمدی به بررسی آثار سلول انفرادی بر سلامت روان بازداشتشدگان و تجربههای شخصی وی از زندان پرداخته است، متن این گفتوگو در ادامه میآید:
توصیف شما از فضای سلول انفرادی چیست؟ سلول انفرادی چه تاثیرات روحی و روانی بر روی یک زندانی میگذارد؟
طبق تعاریفی که از شکنجه در متون حقوق بینالملل وجود دارد، اذیت و آزار و فشاری که چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روحی و روانی، خارج از توان انسان به فرد وارد شود، شکنجه تلقی میشود. از آنجایی که سلول انفرادی به گونهای طراحی شده تا فشار روحی و روانی را به فرد محبوس در سلول وارد کند و فضا را برای او غیرقابل تحمل کند، فرد محبوس در سلول وادار به اعتراف علیه خود و دیگران به شکل دروغ میشود؛ یا اینکه اتهاماتی را میپذیرد که آنها حتی منجر به صدور حکم مرگ برای او میشوند یا احکام سنگین زندان را برایش رقم میزند؛ یا اینکه تحت فشار روحی و روانی که برایش غیرقابل تحمل میشود وادار به مصاحبههایی میشود که در آن مصاحبهها به آنچه که بازجویان از او میخواهند تن میدهد؛ همه اینها نشان از این دارد که شکنجه سفید متاسفانه در زندانهای جمهوری اسلامی ایران به شکل حبس زندانی در سلول انفرادی اعمال میشود و نتایج ناگوار آن را طی چهل و سه سال گذشته شاهد بودهایم.
برای روشن شدن آنکه چه فشار روحی و روانی در سلول انفرادی به زندانی وارد میشود سعی میکنم از فیزیک سلول انفرادی شروع کنم. سلول انفرادی یعنی مکانی با مساحت بسیار محدود که در بازداشتگاههای مختلف این مساحتها فرق دارد. مثلا سال ۱۳۸۰ که من در زندان عشرتآباد سپاه پاسداران متحمل حبس در سلول انفرادی شدم، سلولهای انفرادی به اندازهای بود که فقط یک نفر در آن میتوانست جا بشود. یعنی موقع خوابیدن به اندازه قد انسان بود و دستی که از دو طرف باز بشود. البته سلولهایی بود که از دو طرف هم دست باز نمیشد. بعضی از زندانیها در آن سلولها نگهداری میشدند.
بنابراین چهار دیوار است که معمولا با رنگ کرم یا رنگی روشن، رنگ میشود. چشم بعد از مدتی با این رنگها اذیت میشود. چون رنگی ثابت است و تنوع رنگی وجود ندارد. دیوارها بسیار به زندانی نزدیک است. سقف بلندی وجود دارد که عموما از پنجرهای برخوردار نیستند. مثلا در زندان عشرتآباد، فضایی خیلی کوچک سی تا چهل سانتیمتر در عددی در همین حدود نزدیک سقف بود که از آن هم نوری به داخل سلول نمیآمد. تنها میشد از آن طریق تشخیص داد که روز است یا شب. یا مثلا در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹، درست است که پنجرهها با ارتفاع خیلی بلند نزدیک سقف بود، ولی پشت آن ورقهای آهنین سوراخ سوراخی گذاشته بودند که از آنها بیرون قابل دید و تشخیص نبود. ولی از آن روزنهها فقط میشد تشخیص داد که روز است یا شب. بعضی از سلولهای انفرادی در شهرستانها از فضایی حداقلی هم محدودتر و محرومتر هستند. مثلا یادم است که وقتی زینب جلالیان برایم تعریف میکرد و از سلول های انفرادی در کردستان میگفت که به مدت چند ماه از آنجایی که هیچ منفذی رو به بیرون وجود نداشت، شب و روز را از دست داده بود. میگفت یک موقع دندانهایم را مسواک زدم و فکر کردم که نصف شب است میخواستم بخوابم و مامورین آمدند و از من خواستند که بیرون بیایم، وقتی که از آن راهروها و دالان من را گذراندند و به سمت دری بردند که رو به بیرون باز میشد، در هواخوری که باز شد، دیدم آفتاب درست بالای سرم است و ظهر است. یعنی حتی روز و شب را هم از دست داده بودم.