عدالت اجتماعی مستمسکی شده برای غارت، ظلم و نابرابری؛ در گفتگو با سعید معیدفر/گفتگو از سیامک ملامحمدی
ماهنامه خط صلح – دکتر سعید معیدفر، جامعه شناس و استاد سابق دانشگاه تهران، که در سالهای ۱۳۸۳ -۱۳۸۷ رئیس انجمن جامعهشناسی ایران را نیز بر عهده داشته است، اکنون به عنوان مشاور اجتماعی وزیر راه و شهرسازی مشغول به کار است. دکتر معیدفر دارای تالیفات و مقالات زیادی به زبان های فارسی و انگلیسی در زمینه جامعه شناسی است. از جمله آثار وی میتوان به «بنیادهای نظریه اجتماعی» و «جامعه شناسی مسایل اجتماعی معاصر در ایران اشاره کرد.
وی در گفتگو با خط صلح راجع به مفهوم عدالت اجتماعی ابراز بدبینی میکند و تمایل دارد آن را به کار نبرد و از واژههایی دیگر از دید ایشان علمیترند و کمتر این ابلیت را دارند که مورد سوء استفاده قرار بگیرند.
شرح این گفتگو در ادامه میآید: در شروع صحبت میخواهم تعریف شما از عدالت اجتماعی را بدانم! مفهوم عدالت در معنی تحتالفظی عبارت است از «هر چیزی را در جای خود قرار دادن» و در مفهوم لاتین (justice) عمدتا یعنی اگر کسی متهم باشد باید یک قضاوت عادلانه نسبت به او انجام بگیرد، اگر بیگناه باشد تبرئه شود و اگر گناهکار باشد در حد گناهش بتواند جزا داده شود.» اما از آنجایی که عدالت هم مانند خیلی از مفاهیم دیگر بار ارزشی داشت (خصوصا در میان کسانی که پیرو ایدئولوژی اسلامی بودند، چه قبل از این چه بعد از این) این مفهوم و مفاهیم دیگر عمدتا خیلی مطرح شدند، مثلا مستضعف یا مفاهیم دیگر شبیه به آن. این مفاهیم که در قالب شعار مطرح میشدند، هیچگاه نهتنها محقق نشدند بلکه به ضد خود نیز تبدیل شد. به هر حال شاهد بودیم که چگونه در سالهای گذشته مفهوم مستضعف با تفاسیر جدیدی مطرح شد و همه کسانی که فکر میکردند در این مقوله قرار میگیرند از آن خارج شدند. این موضوع را میتوان در مورد عدالت اجتماعی هم مطرح کرد. عدالت اجتماعی اصطلاح علمیای نیست، بلکه بیشتر در قالب ایدئولوژیها و نگرشهای تحولخواهانه یا برابرطلبانه مطرح شده و تهی از معنا است. اگرچه گاهی برای توضیح آن شاهد مثالهایی از آنچه که در صدر اسلام گذشته (مثلا دستگیری و کمکی که از مظلومین و ستمدیدگان و فقرا و محرومین انجام گرفته توضیح داده شده یا مثلا برای توضیح چگونگی انباشت ثروت در یک جا و به وجود آمدن محرومیت در جای دیگر. گفته میشود که عدالت به این معناست که به ما فاصلههای طبقاتی و انباشتن ثروت از یک طرف و به وجود آمدن محرومیت را از طرف دیگر بتوانیم جبران کنیم، یعنی کاری بکنیم که همه انسانها از رفاه و همه امکاناتی که در شان یک انسان است برخوردار باشند. اما به نظر میآید که این واژه هم از واژههای بسیار تهی است که هر چه بیشتر به کار رفته از هدفهای اصلی خودش بیشتر دور شده است. به عبارت دیگر مستمسکی شده برای غارت، ظلم و نابرابری و اجحاف بیشتر. بنابراین من دگر خیلی به این مفهوم علاقهای ندارم. به نظر میآید اگر بیاییم تجربه کشورهای مختلف دنیا را بررسی کنیم و ببینیم که در بین این کشورها کدامها توانستند جهات انسانی، مساوات و حقوق انسانی را برقرار کنند، باید از معادلهای این مفهوم استفاده کنیم، نه مفهوم عدالت اجتماعی که میتواند به ضد خودش تبدیل بشود.